روز مادر

ساخت وبلاگ
سال 97 با خواستگاری عشقم شروع و با زندگی مشترکمون در کنار هم به پایان رسید...ممنونم سال 97 که سال خوبی برام بودی...سالی پر از سلامتی و عشقخدایا تو این لحطات پایان سال دعا میکنم سال 98 سال بسیار خوبی ب روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 174 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

سال 1398 مبارک

ان شاءالله سالی پر از سلامتی و شادی برای کل خانواده م باشه

لحظه سال تحویل پدر و مادر و رضا و من بودیم.من پدر و مادر و رصا رو بیدار کردم...بعد تحویل سال پدر به من و رضا عیدی داد...ان شاءالله خدا پدر و مادر و کل خانواده و عشقمو برام حفظ کنه

اولین سالی هست که کنارم عشقم همسر عزیزم بودم

خدا عاقبتمون رو خیر و ما رو به پای هم پیر کنه ان شاءالله...امین 

روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 198 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

استرس داشتم چون فردا صبح برای دیدلر با خانواده عشقم راهی شهرشون شدیم.

الان من و عشقم کنار همیم...در کنار بهترینم هام خونه داداشیم...الهی من فدای تک تکشون بشم...فدای خانواده عزیزم که حامی و پشت من بودن...خدایا شکرت 

خدایا برام حفظشون کن

رضا دیروز عصر بعد 3 روز شیفت از تهران اومد همدان...وقتی رسید مادر تو راه کرج بود...امروز ظهر برای ناهار خونه نوشین رفتیم و مادر هم با مجید حدود ساعت 1 رسیدن

روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 184 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

امروز صبح ساعت 8 با رضا به سمت تهران حرکت کردیم...رضا 3 روز شیفته...مادر گفت بمونم اما من بخاطر اینکه رضا غذا نداشت و از تنهایی اومدن بدم میاد با رضا به تهران اومدم...دلم برای همه بخصوص مادر جونم و پد روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

یکسال گذشت !سال پیش در چنین روزی وبلاگمو ساختم و نوشتم که امروز بله برونم بود !!!!سال پیش ساعت 11 قرار بود خانواده عشقم برای صحبت بیان ولی من نمیدونستم بله برونه ...وقتی خانواده و فامیل های رضا با کاد روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

پنجشنبه عصر بعد خرید اومدم خونه رضا همچنان خواب بود...کم کم شروع به تدارک برای شام شدم و رضا رفت حموم...هنوز از حوم نیومده بود که دوستش زنگ زد و به ذضا گفت امادگی داریم باهاشون بریم شمال. ما هم اکی دا روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 192 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

سال گذشته در چنین روزی نیمه شعبان و روز عقد ما بود...حدود ساعت 11 صبح بله رو دادم...یادش بخیر چقدر زود گذشت...

عشقم تا همیشه برایم بمان...دوستت دارم

روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 216 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

سال گذشته امروز اواین سفر مشترک رو با عشقم داشتیم...جهت پیدا کردن خونه

یادش بخیر

ثانیه ثانیه اون لحظات رو یادمه

خدا خودش عاقبت بخیری و ارامش و اسایش رو بهمون بده(ان شاءالله)

 

روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 188 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32

امسال 15 خرداد اولین جشن تولدم بود که در کنار همسرم و در خونه خودمون بودیم اما کمی متفاوت بود چون خانواده ش برای اولین بار میخواستن بیان خونمون اونم برای ناهار...من روز 14 هم مرغ و میوه خریدم....و شب روز مادر...
ما را در سایت روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maadoottaa بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت: 16:32